ماهان بابا سعید

ماهان بیشتر اوقات خونه مامان جونشه. ماهان به مامان جونش می‌گه مامان دون و با باباجونش می‌گه بابادون. اونا رو خیلی دوست داره شایدم اندازه من و باباش. بعضی وقتا هم خونه مامان سعید جون می‌مونه که به اونا هم می‌گه عدید یعنی عزیز و باپیره. ما هر دومون می‌ریم سر کار (من و سعیدجون) هم من هم ماهان مهدکودک رو زیاد دوست نداریم برای همین هم ماهان می‌ره خونه مامان جونش. چون که مامان جونش خونه شون از ما دوره ما، ماهان رو یک روز درمیان یا دو روز درمیان می‌بینیم ولی خوشبختانه چون پنج‌شنبه‌ها تعطیلیم ماهان از چهارشنبه بعدازظهر پیشمونه تا جمعه شب بعضی اوقات شنبه هم می‌مونه خونه خودمون. آخه ما طبقه بالای خون...

  ماهان جون هر وقت خونه نیستی دلمون خیلی خیلی برات تنگ می‌شه وقتی می‌یای خونه خیلی خوشحال می‌شیم. دوست داریم ماهان جون. من و بابات خیلی دوست داریم هر کاری می‌کنیم به خاطر آینده تو عزیزم. امیدوارم آینده درخشانی داشته باشی پر از موفقیت   آرزومند خوشبختی و سعادت تو مامان و بابا   ...

ما قراره خونمون رو بکوبیم و درست کنیم چون که قدیمیه. ماهان هم از این قضیه سوء استفاده کرد و با دختر عمه‌هاش آتنا و عاطفه دیوار اتاق خواب رو نقاشی کردن این هم چند تا عکس ماهان که پشت سرش خراب کاریهاش معلومه          آقا ماهان تو خونه جدید از این کارا نکنیـــــــا!!! دسته گل ماهان رو پشت سرش ببنيد   قربون اون موهاي خوشكلت   ...

دايي وحيد ماهان رو نشونده تو قابلمه تهديدش مي‌كنه نياد بيرون نيايي بيرونــــــــــا!!!  چرا دستات رو بستن عزيز دل بابا  اي دايي وحيد،، دل و روده‌هاش اومد بيرون    ماهان خانوم! دختر بودي بهت مي‌يومدا    پسرم سيبيل دراورده    آخ آخ لپاش كنده شد نكشش ...

...

        ...

اين عكس ماهان با دو تا پسرعموهاش و دختر عمه اش و دخترِ پسرخاله مامانشه ! اي ماهان ... چقدر هم بداخلاق واي ي ي ِ     چه كيك خوشگلي كيك رو خورديم تموم شد ولي دلم نميومد صورت خوشگلت رو روي عكس ببرم   تولد تموم شد ولي ماهان باز هم داره گريه مي‌كنه   ...

تولد يك سالگي ماهان ماهان جون پسر خوشگلم دوست دارم بزرگ شدي اين رو بخوني! يك سالت كه شد برات تولد خوبي گرفتم ولي تو خيلي بدغلقي كردي و همش كلافه بودي. اصلاً يك ديقه هم واينستادي. همش تو بغل بودي و بهونه مي‌گرفتي برا همين هم عكسات همش اخمو افتاده   ...

...