mahanmahan، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

ماهان بابا سعید

وقتی می خواست ماهان به دنیا بیاد

یه عالمه حرف و خاطره از اولین روز مادر شدن دارم . که باید گفته شود زیرا این حرفها ، حرفهاییست برای گفتن برا کودکم که روزی بزرگ خواهد شد و برای هر کسی که دوست دارد احساس مادرانه را لمس کند . پس برای تو می نویسم که داری می خوانی .  روزهای انتظار ، سخت گذشت . انتظار دیدن تو ، انتظار دریافت خبر سلامت تو ، انتظار شنیدن صدای تو و دست گذاشتن بر بدنت و ... و ... و ... آنقدر انتظار دیدنت را کشیده بودم که دیگر نمی‌توانستم منتظر باشم برای همین هم یه شب که بعد از عقدکنون عموت یه کم خسته بودم و حالم خوب نبود و همون رو بهونه کردم برای اینکه پسرم دیگه انتظار نکشم قرار بود تو مرداد و طبیعی به دنیا بیای ولی دیگه طاقت نداشتم، رفتم بیم...
7 خرداد 1390

بدون عنوان

ماهان تا حالا دو تا سه چرخه داشته ولی هر دو رو شکونده الان هم خیلی دوچرخه دوست داره ولی من براش نمی‌خرم چون دوباره می‌شکونه. می خوام تایه کم بزرگتر بشه خدا کنه خودش این رو درک کنه و ناراحت نشه ...
7 خرداد 1390